نتایج جستجو برای عبارت :

بذارم یا نذارم؟؟

آقا خر در گل مانده یا خر در چمن دیدین؟ ندیدین؟ الان من یکی رو ببینید خر در چمن رو دیدید! برای درس کارآفرینی باید پاورپوینت بسازم موندم که برای صفحه اول چه عکسی بذارم؟
موضوع سمینارم برشی از کتاب خلاقیت، نوآوری، کارآفرینیه. اصلاً عکس بذارم صفحه اول؟ عکس نذارم؟ عکس خود کتاب رو بذارم؟
سلام
از اونجایی که به نظرات مخاطبین وبم اهمیت میدم ، میخواستم ازتون یه سوالی بپرسم ...
یه سری اتفاقات ، داستان ها ، وقایع و اینایی هست توی زندگی که برای آدم اتفاق میافته ... در کل میشه گفت یه سری مطالب یهویی 
از این مطالب یهویی بذارم یا نه ؟؟
 
 
رار نیست چیزی درست بشه ، قرار نیست حبیب کاف و یا دکتر رفسنجن کاری کنه و یا خودم کاری کنم فقط قراره از این ویزای که خدا بهم داده با هدف های که دارم پول بیارم و بجنگ درد برم و توی این جنگ شکست ش بدم و لذت ببرم همین و کم کنم حبیب کاف هم به هدف هاش برسه چون شاید اون هم دردهای رو همراه ش داشته باشه که من نمیدونم . بهرحال همه چیز با درد همراه دردی که قصد داره هر شادی و لذتی رو بر من زهر مار کنه و منی که تصمیمم گرفتم از این به بعد نذارم این اتفاق بیفته .
هایلایت‌ Hope این پیج رو ببینید، اگه دارید برای چیزی تلاش می‌کنید و سختتونه، یا اصلا حتی اگه هیچی براتون مهم نیست. شاید بعدا طولانی‌تر هم بگم از همه چی، اما فعلا همین.
+ دوست دارم یه کانال بزنم توی تلگرام و فقط از درس خوندنم صحبت کنم، یا ساعت مطالعه بنویسم و عکس‌ میزهای مطالعه بقیه رو بذارم و این‌جور چیزهای تباه.

+ خب ۵ نفر شدیم برای درس خوندن و خوبه به نظرم. از الان هم بگم که من خیلی از عدد ناتیف خوشم نمیاد بنابراین سعی می‌کنم زیاد پست نذارم
سطح انرژی به شدت افت کرده و نمیدونم علتش چیه شاید دلیلش اینه که دوباره خیلی وقته خوب نخوابیدم.
یه خستگی مسخره توی تنم هست و نمیدونم چجوری میشه رفعش کنم. 
امروز از وقتی بیدار شدم روی تختم دراز کشیدم و کتاب های رنگارنگی که توی قفسه هست رو نگاه میکنم و فکرم هزار جای دیگه ست.
شاید نباید امروز رو سخت بگیرم و بذارم به ولو شدن روی تخت بگذره!
شایدم باید سخت بگیرم و پاشم برم زیر آب سرد تا هوشیار بشم و نذارم روزم تلف شه!
کاش تصویر قوی تر و منظم تری از خودم
نصفِ شبی درست وقتی که بهمن داره با همه خدافظی میکنه که درِ خونه ـشُ ببنده و بره، پامُ گذاشتم لایِ در و خودمُ چپوندم تـــو که عقب نمونم و جای اسمِشُ تویِ لیستم خالی نذارم!!
خیلی سرم شلوغ شده این مدت
خیلی دور و بی معرفت شدم، میدونم!
مطمئن َم نیستم اسفند بتونه اوقاتِ فراغتِ زیادی با خودش برام بیاره
با اینکه فقط یکی دو هفته دیگه باید برم سرِ کار!! ولی اسفنده و درگیریا و بدو بدوهایِ دوس داشتنی ـش
کارم توی شرکت هر روزِ هقته شده و دیگه فرصتِ سر خاروندن
علی یاسینی اسم تو چی داره
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
Download New Music Ali Yasini - Esme To Chi Dare
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینیداره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم بیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهر کی میپرسه میگم مرده برام این طرفا نیست میدونی تو دل واموندم ولی این خبرا نیستهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم
علی یاسینی اسم تو چی داره
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
Download New Music Ali Yasini - Esme To Chi Dare
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینیداره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم بیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهر کی میپرسه میگم مرده برام این طرفا نیست میدونی تو دل واموندم ولی این خبرا نیستهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم
علی یاسینی اسم تو چی داره
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
Download New Music Ali Yasini - Esme To Chi Dare
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینیداره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم بیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهر کی میپرسه میگم مرده برام این طرفا نیست میدونی تو دل واموندم ولی این خبرا نیستهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم
علی یاسینی اسم تو چی داره
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
Download New Music Ali Yasini - Esme To Chi Dare
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینیداره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم بیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهر کی میپرسه میگم مرده برام این طرفا نیست میدونی تو دل واموندم ولی این خبرا نیستهمه ی درارو بستم کسیو جا تو نذارم
اینا یه مجموعه مقاله در مورد اپیوئیدان که میخوام کم کم براتون یه خلاصه ای ازشون بذارم. این اولین مقاله ست. بقیه رم سعی میکنم به مرور آخر هفته ها بذارم. اپیوئیدها هم مشتقات تریاک هستن. بیشتر توی جراحی ها یا مثلاً بیمارای سرطانی که خیلی درد شدیدی دارن استفاده میشه. 
ادامه مطلب
همیشه مسائل دور و اطرافم واسم مهم بوده،همیشه سبک و سنگین کردم،همیشه بهش توجه کردم تا در سمت درست وایسم.یه مدت کم آوردم گفتم کون لق همه چی.تو زندگیتو بکن،به آرزوهات برس.یه مدت به ابتذال کشیده شدم.اما یه فریاد همیشه در گلو هست،یه عقده همیشه در وجودت وجود داره.میرسی به جایی که میگی تو این وضعیت هم باید بگم کون لق همه چی؟از گل و بلبل واسه خودم بگم؟نمیدونی باید بیای از خوشی بنویسی یا از درونت که داره فرو میریزه،یهو میبینی داره شرمت میاد.
اینجا وب
سر قضیه وام و پولی که بذارم توی حسابم که اعتبار حسابمو ببرم بالا خوب چون دوستی ندارم و آشنایی ندارم برای اینکه بهم اعتماد کنه و بهم پول بده !!! هی یاد این تیکه کلام این نصرت توی این سریال قالی شویی ( سریال دودکش  )  افتاده میگفت پول بذارم توی حسابم وامم بیفته روی غلطک 
 
این سریال  
شب چهارم
همیشه تو زندگیم سعی کردم که تودار باشم نذارم بقیه بدونن که تو درونم چی میگذره تمام تلاشمو کردم که حتی تو بدترین بدترین شرایط ها لبخند بزنم و نذارم کسی بفهمه که ناراحتم چون فکر میکردم این نشونه ی ضعیف بودنه!!!!
همیشه هر وقت از کسی ناراحت بودم ریختم تو خودم و گفتم اشکال نداره اینم به اضافه بقیه بشه اما یه دفعه ای به خودم اومدم و دیدم که پر شدم از نفرت کسایی که یه زمانی از ته دل دستشون داشتم
نگفتن دلخوری هامون به کسایی که دوستشون داریم فقط
نمی‌دونم چرا. چرا نمی‌تونم کنارش بذارم؟ یه گوشه از قلبم، یه گوشه از ذهنم مونده و هیچ راهی هم برای بیرون انداختن‌اش به ذهنم نمی‌رسه. دوست داشتم که طرح‌ام رو با موضوع موسیقی و معماری کار بکنم، با چهار تا از آهنگ‌های بیتلز. از یه ماه قبل شروع کردم، ولی هنوز به نتیجه نرسیدم. باید کنارش بذارم و یادم نره که یه قسمت از کار معماری حجمه، پلان، نما، پرسپکتیو و... باقی چیزا هستن که باید روشون کار بکنم و موندن هنوز.
چقدر این اهنگ قشنگه
دریافت
پر از حس امید و عشق و اعتماد به خدا بود ...
برای خودم تجویز کردم روزی بیست بار این اهنگ و بشنوم
انقدر عاشقِ تو هستم که خودم و دست خودت بسپارم
حال من باید از این بهتر شه من به این معجزه ایمان دارم...
توی تاریک ترین روزامم من و هر گوشه دنیا دیدی...
من برم تو اوج آتیشم مطمئنم تو نجاتم میدی
نگران منی... 
حالت و از چشمات میخونم
نگرانم نباش
#حال_من_خوب_میشه_میدونم
#معجزه
برای شادی روح #بهنام_صفوی عزیز فاتحه ای نثار کنیم
پ ن:چطور می
هوروش باند–چه حالی میشی
شده شمع بشی نبینی پروانتو
شده حتی بترسی از سایتو
تو چشماش ببینی هرشب آیندتو
یه شب ترکش کنی این عادتو
شده تک بیوفته تو دلت یه گوشه
شده خاطره هات آرزوت شه
شبا حرف بزنی با در و دیوارا نتونی پا بذاری حتی توی کوچه
من الان این حالو دارم یه بی قرارم تورو ندارم
کجای شهرو پا بذارم اسمتو نیارم
من الان این حالو دارم یه بی قرارم تورو ندارم
کجای شهرو پا بذارم اسمتو نیارم
اگه یه نفرو خیلی دلت بخواد واسش آب بشی نشه ماهی برات
دیگه اسمت
همش فکر میکنم کاش لاأقل این دم آخر طبق ادعاهایی که دارن، باهام رفتار میکردن، به پاس اون 6 ماهی که باهاشون بودم و سعی کردم هیچ قانونی رو زیر پا نذارم. اما کلاً ترجیح میدم حرف نزنم و گله نکنم هیچوقت، خوشحال میشم آدما هم به سکوت آخرم احترام بذارن و در واقع "رهام" کنن و فقط برن! چون حرف زدن بعد از اینکه پر از اشتباهیم و خطا، چیزی نیست جز توجیه!
اگه به سکوتم احترام میذاشتن و توضیح نمیخواستن، لاأقل با این حس و حال بد تموم نمیشد همه چی!
همه چیز از اون ضربه‌ی عمیق و ناگهانی شروع شد. یا در واقع خراب شد.از اون اشک ها. از اون اتفاق. راجع به این شکی نیست. دلیل شاید اون نباشه ولی خرابی از اونجا شروع شد. به قطع. چرا؟ شاید اون اشک‌ها غلط های من بودن. بعد هم پروژه برداشتنِ عمیق و شدید، بی وقتیِ شاید خودخواسته، آزمون، دانشگاه و غیره.
چرا دنبال دلیل و مرورم؟ نمیدونم. شاید چون یکبار برای همیشه خودم رو ببخشم.
+ دلم میخواد برم جلوی دانشکده پایین و گل بکنم و بزنم روی نامه‌م. یه عالمه هم بذارم ل
خب، توپستای قبلیمم گفتم. می‌خوام از این به بعد، یه‌سری قانون‌های سفت و سخت‌تر و محکم‌تری برای خودم بذارم که با یه هل دادن کسی، اینجوری پرت نشم روی زمین. فقط و فقط و فقط برای خودِ الان و خودِ چندسال بعدم، که بهشون مدیونم. مدیونم، چون هر اتفاقیم که بیفته، اگر اشتباه کنم، اگر قضاوت بشم، اگر با کله بخورم زمین و اگر دیگران تصمیم بگیرن منو از زندگیشون حذف کنن، تنها کسی که توی این ماجراها کنارم میمونه، خودمم. خانواده و دوست و آشنا، یه‌جایی آدمو و
توی این مدتی ک خیلی اتفاقا برام افتاد. ینی میشه گفت بخش بزرگی از زندگیم توی همه ی مدتی که افسرده بودم خیلی چیزا یاد گرفتم. یه زمانی فکر میکردم اگه کسی رو از ته دل دوست داشته باشم و اونم منو از ته دل دوست داشته باشه افسرده نیستم. اما اصل قضیه اصلن به این مربوط نمیشد. شاید ی کم تسکین دهنده بود و باعث میشد یادم بره افسردگیمو. اما هیچ وقت باعث نشد که برای همیشه از بین بره.  اینو تو این یه سال رابطه فهمیدم.  که مشکل افسردگی مشکل تمام ناراحتیام و خستگیا
دریافت فایل با کیفیتحجم: 252 کیلوبایت
چند روزه همینجوری الکی دارم ازین گل گلیا میکشم و سعی میکنم یه بولت ژورنال الکترونیکی درست کنم. گفتم بذارم اگه دوست داشته باشید بازم بذارم براتون برای دریافت. نه برا ایده. ایده‌ها که زیادن. 
اینم از رو این عکس کشیدم.
مثلا میخواستم این چند روز پست نذارم!
آقاااا
بعضیا میگن که همه‌ی تخم‌مرغ‌ها رو نباید توی یه سبد گذاشت که اگر یه جا به بن بست خوردی راه دیگه‌ای هم واست باشه
از طرف دیگه
بعضیای دیگه میگن آدم نباید Plan B یا به قول ما نقشه‌ی پشتیبان داشته باشه - چون وقتی آدم یه راه جایگزین داشته باشه واسه رسیدن به هدف اولی و اصلی تمام تلاشش رو نمیکنه و کمی هم بی انگیزه میشه.
واقعا آدم چقدر باید روی هدفش پافشاری کنه؟
از کجا معلوم که داره زور بی خودی نمیزنه؟
دلم میخواد یه روزایی ذهنمو ...مثل کیفم خالی کنم رو میز ...
و تکون تکونش بدم انقدر که هیچی توش باقی نمونه...
هیچی...
بعدش دونه دونه آرزوهامو بردارم ...فوت کنم...و خاک و گردشو بگیرم 
ترس هامو مثل آدامس بجوئم...
استرسامو مثل آشغال دستمال کاغذی و رسید های قدیمی‌ پرت کنم دور ...
خاطراتمو زیر و رو کنم و اگه چیزی ازش به دردم خورد بذارم سرجاشو بقیه رو بریزم توی کشو و درشو قفل کنم...
عادتامو اطلاعاتمو...همه رو همه رو یه بار نگا کنم...و اگه چیزی از توش داغون شده و خر
فردا و پسفردا کلی امتحان دارم، دوتا درس تخصصی و سنگین که استادش کلا میانترم بدی یا ندی نمره ای نمیده، خب این داره وسوسم میکنه که نرم امتحان رو بدم و تمرکزم رو بذارم روی پایانترم، نمیدونم این از روی تنبلیه یا درست بودن نظرم.
خب درسارو قبلا یکبار دوره کردم و باید یبار دیگه قبل امتحان دوره کنم اما خب نشد و درگیر کارای دیگه بودم. کلا این هفته از هفته های پر کارو بی برنامم بود، احساس خستگی دارم و دلم یه زنگ تفریح میخواد.
باید یه کاری برنامه ای چیزی
دانلود آهنگ رضا صادقی به تو مدیونم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * به تو مدیونم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , رضا صادقی باشید.
 
دانلود آهنگ رضا صادقی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Reza Sadeghi called Be To Madyounam With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه رضا صادقی به نام به تو مدیونم
میبینی چجوری شده فکر و خیال مناون چشمات دل با منطقمیهو پای توعقلشو از دست دادتا به خودم بیام دیدممهر ت
زندگیم توی یه طوفان وحشتناک گیر کرده. نمیتونم با خانوادم صحبت کنم و حس های درونیم رو باهاشون درمیون بذارم. نمیتونم یهشون بگم که به هیچ وجه به فرهنگیان و معلمی علاقه ندارم..میدونم اگر یخوام کنکور بدم تمام وقتم رو روی کنکور بذارم و واقعا برای قبولیش درس بخونم از هدف و علاقم دور میشم. اگرم بخوام به هدفم برسم نمیتونم به کنکور کامل برسم. اگرم بخوام جفتشون رو بخونم.. هر دو نصفه میشه. خانوادم میگن یهونه میاری و برنامه ریزی کن. چی میتونم بگم جز چشم؟!مج
تقریبا یک ماهه که دارم باهاش بحث میکنم به طور جدی دارم آمادش میکنم و قانعش میکنم به اینکه دل بکنه و بعد از هفت سال دست برداره 
اما براش سخته به قول خودش حرف یک روز و دو روز نیست هفت ساله که هم دیگه رو میخواند توی این هفت سال هیچ کدوم حاضر نشدند به کسی دیگه فکر کنند 
دیروز بعد از کلی بحث شاید نزدیک شش ساعت باهم حرف زدیم حرف من این بود که بگذر دل بکن برید دنبال زندگیتون وقتی قراره هفت سال مادرش راضی نشه اما میگه چه جوری بگذرم وقتی بیست و چندساله بو
سلام بچه ها 
دقیقا ۱۲ روز دیگه اولین ماهگرده منو عشقه زندگیم دیانه
دارم کارای خیلی زیادی میکنم که میدونم خوشش میاد
انقد ذوق دارم که نمیدونم چیکار باید کنم ... دعا کنین منو ک از پس 
عشقی که دیان داره بهم بربیام و براش کم نذارم
مرده زندگیم عاااااااشقتم دوستت دااااااارم❤❤❤❤❤❤❤
ولی منتها برامون دعا کنین خیلی یه مشکلی پیدا شده که انشاءالله زودی با
خواست جفتمون حل میشه
دوستتون داریم منو دیان
❤hosna-diyan❤
نمیدونم حکمتش چی بوده که این همه اتفاقات تو این چهار سال زندگی من رخ داد ولی احتمال میدم یا واسه بی اندازه تحت فشار قرار دادن من بوده (مثل ذغال که تحت فشار میشه الماس)، یا واقعا هیـــچ و پوچ بوده و الکی؛ اصلا دوست ندارم دومیش باشه... / اگر از این مشکلات در بیام و به موفقیت هایی که تو ذهنم هست برسم خوشحالی به من دست خواهد داد که نگو که ممکن است منجر به ادامه زندگی بیشتر شود و یا ممکن است همان جا سکته کنم که بازم دوست دارم اولیش باشه... / حتی یک درصد هم
"آزادی" به نظرم مهم‌ترین داشته‌ی بشره که نباید ازش محروم بشه، با هر توجیهی که بخوان مانعش بشن.
تو اولین دلیل مبارزه من بودی، برای تو با همه می‌جنگم، با همه‌ی شرایط می‌جنگم که مانعی در راه رسیدنم به تو وجود نداشته باشه.
من در مقابل تمام چیزایی که مانع رسیدن من به تو بشن خواهم ایستاد.
قول میدم نذارم دیگر افکار بد به سراغم بیان
قول میدم دیگه صورت مسأله رو پاک نکنم
قول میدم مبارزه کنم
به خاطر تو
و به خاطر خودم
چیه این عنوان انتخاب کردن اخه؟
چقدر کار سختیه
بعد از مدت ها میخوام پست بذارم
نوروزتون فرخنده
بی نهایت خوشحالم (خوشحال و شاد و خندانم:)) ) و امید دارم هرکسی این مطلب رو میخونه از ته دلش حس خوشحالی داشته باشه 
راستی سلام
دقیقا یک ماهه که مریضم و به شدت سرماخوردم. به گفته دکتر سرماخوردگی برای من مث سم میمونه و نباید بذارم سرما بخورم ولی خب نمیدونم چرا سرماها به دکتر گوش نمیدن و هی میان که من بخورمشون
درست موقعی که خیال میکردم حالم خوبه و بعد سه روز
خیلی خب بالاخره بعد از کلی وقت با یه آموزش جدید اومدم، توی این مطلب میخوام یه مدل کیف  دخترونه ی نمدی به علاوه ی الگو هاش رو براتون بذارم. البته اگه از مدل کیف خوشتون نیومد نگران نباشین چون در طی چند پست میخوام مدل های دیگه ای هم بذارم و این اولیشه. امیدوارم کاربردی باشه و خوشتون بیاد. با ادامه ی مطلب در خدمتتون هستم:
ادامه مطلب
داشتم از شرکت چار میزدم بیرون برنامه نویس آقای محمد حسین خ بهم گفت دوباره سرور رو ریختی بهم داری میری؟ به خنده بعد مدیر پروژه آقای ی گفت آره ریخته بهم نذارم بره؟ گفت نه شوخی میکنم بعدش برنامه نویس خانم شکیلا میم گفت کار همیشگی ش وقتی بهم میرزه دَرِ میره؟!!!! بعد خداحافظی کردم و الکی خندیدم با شوخی شون! اومدم جلوتر که برنامه نویس آقای ایمان سین بهم گفت باز نری عکس بگیری بذاری اینستاگرام؟ بعدش بقیه شون شروع کردن به مسخره کردن و خندیدن!!!!!
سلام و عید همگی مبارک :)این عکس الان عکس پروفایل و صفحهٔ چت منه تو تلگرام، پس‌زمینه گوشیمم می‌خواستم بذارم که خوب تنظیم نمی‌شد و جاش یه چی دیگه گذاشتم با همین محتوا. اومدم این‌جا هم بذارم که اگه یه مدتی نبودم، آخرین مطلب وبلاگ، یه عکس خوشحال باشه حداقل :)
+فرمود: «نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی‌الرَّخَاءِ»
[«هنگام سختی و گرفتاری چنانند که دیگران در خوشی و آسایش» | نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۱۹۳، معروف به خ
با سلام به همه شما کاربران گرامی
محمدحسین دوستعلی هستم کارشناس فقه و حقوق اسلامی.
ان‌شاء الله از امروز این افتخار رو دارم که در کیمیا فعالیت کنم. با توجه به این‌که زکات علم نشر اونه و با توجه به این‌که دوست داشتم دانسته‌هام رو در زمینه‌ی رشته‌ی تحصیلیم -حقوق- به اشتراک بذارم تا شاید مشکلی یا گرهی از کسی حل و باز بشه لذا تصمیم گرفتم یک روز در هفته، یعنی شنبه‌ها سوالات حقوقی رو که در زندگی روزمره برای همه‌مون پیش میاد رو در قالب پرسش و پاسخ
آثار هنری! نگهداری ازشون سخته. برای کسی که اون اثر حاصل رنج و زحمتش نیست فرقی با سایر اشیا نداره ولی برای کسی که از جون و روحش واسش خرج کرده و خلقش کرده مثل بچه اش میمونه و طاقت نداره یه خراش روش بیفته چه برسه چیزی ازش کم بشه.
برای همینه استرس گرفتم و مضطرب شدم، چون خودم صاحب آثار هنری انگشت شمار ولی پز زحمتی هستم خودمو جای صاحب اثر گذاشتم و نگرانیشو درک کردم و سعی کردم نذارم آسیبی به آثارش برسه. امیدوارم تصمیم درستی بوده باشه.
خب، توپستای قبلیمم گفتم. می‌خوام از این به بعد، یه‌سری قانون‌های سفت و سخت‌تر و محکم‌تری برای خودم بذارم که با یه هل دادن کسی، اینجوری پرت نشم روی زمین. فقط و فقط و فقط برای خودِ الان و خودِ چندسال بعدم، که بهشون مدیونم. مدیونم، چون هر اتفاقیم که بیفته، اگر اشتباه کنم، اگر قضاوت بشم، اگر با کله بخورم زمین و اگر دیگران تصمیم بگیرن منو از زندگیشون حذف کنن، تنها کسی که توی این ماجراها کنارم میمونه، خودمم. خانواده و دوست و آشنا، یه‌جایی آدمو و
ح عاشق منشی شرکتشون شده، من ناراحتم که چرا عاشق من نیست.. ولی راستش اینجوره که منم عاشقش نیستم و صرفا دوست داشتنش رو می‌خوام الانم دارم خودم رو ناراحت نشون میدم تا کم نیارم یا کم نذارم در عشق اما خب خودم می‌دونم که با این رفاقتی که بین ماست خیلی حال می‌کنم و فقط کمی حسودی.
بعد از دفاعم که ۱۱ شهریور بود پاشدیم رفتیم شمال و مفصل با بابا دعوام شد و اون هم تلافیش رو سر میم خالی کرد و حالا جمع کردن این رابطه خیلی سخت شده.
دیگه اینکه کمی افسرده‌ حالم
سلام
من پسری ۲۹ ساله هستم قصد ازدواج دارم، اما موضوعی منو نگران کرده، اونم اینکه من چند سال افسردگی داشتم، الان خوب شدم اما همچنان اختلال خواب دارم و قرص خواب میخورم، اما تعریف از خود نباشه، اخلاق به شدت خوبی دارم و بسیار اجتماعی هستم و بسیار زیاد احساساتی، و ظاهر خوبی هم دارم، اما میترسم با داشتن اختلال خواب ازدواج کنم.
از طرفی نمیخوام با کسی دوست بشم چون خودم هم خواهر دارم، دخترها رو مثل خواهر خودم حساب میکنم، چون همین طور که خودم دوست ندا
بعد از مدتها سلام ...امیدوارم که خوب باشید چون من اصلا خوب نیستم :(
چند وقتیه که اتفاقات بد برام پشت سر هم میفته ..نمیخواستم و نمی تونستم فعلا بلاگ بنویسم 
اما امشب هر جور شده میخوام یه آپدیت بذارم 
دوست داشتم خیلی زود پست های پاندورا هارتز رو تموم کنم اما فعلا نمی تونم... ولی حتما تمومش می کنم !
ممکنه تا یه مدتی دیر به دیر سر بزنم اما سعی می کنم حداقل پست های کوتاه بذارم 
...اما تو همین روزای بد انیمه CAROLE & TUESDAY رو دیدم و خیلی انیمه اش رو دوست داشتم
تازگیا پی بردم وضعیت روحی من عمیقاً وابسته به اینه که کارام و وظایف و مسئولیتام رو درست انجام بدم یا نه. امروز با ۱۶۰ تا تست و ۷/۱۰ دقیقه خوندن تموم شد که میدونم من بیشترم میتونم. راضیم از اینکه شروع کردم بالاخره و ذوقمندم که از عکس زیر مشخصه۸___۸
فقط دارم سعیمو میکنم که نذارم اون کنکوری خستهٔ افسردهٔ پس ذهنم بلند بشه و بگه نه! تو نمی‌تونی! نه! تو هیچی نیستی!...دارم سعی میکنم دهنشو با تونستنم ببندم.
دلم یه دوست میخواد که برم تو بغلش و سرم و بذارم رو شونه هاش و های های گریه کنم
سارا که حسابی این روزا درگیر جشن عقدشِ
ماریا که خیلی توداره و غصه هاش و تو دلش نگه میداره نمیخوام منم درد شم براش
ندا که تحمل نداره و زود قاطی میکنه
غزل و مریم و سمیرا و فاطمه و....هرکدوم مشکل خودشون و دارن دلم نمیاد از شونه هاشون سواستفاده کنم...
خانم دکتر هم سرش خیلی شلوغه و گفت بعد عید زنگ بزنم مرکز وقت مشاوره بگیرم دلم میخواد وقتی رفتم پیشش بشینم کنارش و سرم و بذارم ر
امروز اولین روز تمرین صبر با آشپزی بود. هیچوقت آشپزی رو دوست نداشتم. شاید چون خیلی حوصله می‌خواد و بیشتر وقت‌ها مجبوری منتظر بمونی تا آب جوش بیاد، گوشت بپزه، روغن داغ بشه، برنج خیس بخوره و... یک کار بی‌وقفه نیست و با این وجود حتی نمیشه تو نت چرخید یا کتاب خوند و فیلم دید. چون ممکنه حواست پرت بشه و واویلا... من یک دوره‌ای مدیتیشن کردم و بعد از چند وقت دیگه نتونستم برای پنج دقیقه هم که شده باسن مبارک رو بذارم زمین و نفس بکشم و سکوت کنم و بذارم افک
الان که دارم مینویسم فقط ۱۶۵ صفحه از کتابم مونده اگه تا شب بشینم پاش تموم میشه اما میخوام از الان تا شب رو  زبان کار کنم. چون خیلی ضعیفم و نیاز به تمرین زیاد دارم مها هم قبول کرده یه چیزاییی که نمیدونمو بهم یاد بده. خیلی این کتابو دوست دارم این که این چیزایی که نوشته شده رو اون نوشته کتابایی که خونده یادم باشه تربیت احساسات فلوبر رو بخرم تا بخونم. دلم میخواد چیزای بیشتری بنویسم میخواستم توضیحاتی که بنیامین از عکس کافکا رو گذاشته بذارم اما مها
دانلود آهنگ جدید هوروش بند به نام چه حالی میشی
آهنگ چه حالی میشی یکی از محبوب ترین آهنگ های مهدی دارابی است و امیدواریم از شنیدن این موسیقی لذت ببرید.
ترانه و موزیک: شاهین شیخی, تنظیم: علی تیرداد
Download New Music Hoorosh Band – Che Hali Mishi
“این آهنگ در برنامه دورهمی اجرا شده است.”
متن آهنگ چه حالی میشی هوروش بند
شده شمع بشی نبینی پروانتو شده حتی بترسی از سایتوتو چشماش ببینی هرشب آیندتو یه شب ترکش کنی این عادتوشده تک بیوفته تو دلت یه گوشه شده خاطره هات آ
واقعا نمیدونم چند روز و شبه که مهمون خونه ی مامان و بابام هستم.همینجا زندگی میکنم و همینحا میخوابم...
مامان مرتب میگفت خیلی لاغر شدی و از وقتی هم میبینه دکتر رفتم ازم شدیدا خواست همینجا بمونم و بذارم بهم رسیدگی کنه.میگه تو هیچ کاری نکن فقط بخور و بخواب.دیگه الان همتون میدونید حتما که هر چی میگذره مسایل تربیتی مادرم پیش چشم من پر رنگ تر میشه و گاهی احساس فاصله،تنفر،دلخوری و امثال این احساسات رو در مورد مامان تجربه کردم. اما اینبار دلم بهم گفت ب
خب بسم الله الرحمن الرحیم
کلا هر چند وقت یکبار از اول شروع میکنم ....
مدتیه که فکرم درگیر اینه که از طریق فضای مجازی حرفه خودم رو گسترش بدم و مدام در این کار احساس ناتوانی میکنم ... باید بگم که من یک مشاورم و از شغلم می ترسم و احساس میکنم یکی از سخت ترین کارهای دنیاست ، دیشب در حالیکه دلیل این ترس رو جست و جو میکردم  خیلی اتفاقی فکری به سرم زد ... اینکه درسته من یه روانشناس تمام عیار نیستم  اما من یک مشاور مدرسه هستم و یک معلم تفکر یا بهتره بگم مربی ت
هوووراااا بالاخره  بخش دومم تموم شذ این  فصل رو یه خورده تند خوندم یعنی تا آخر کتاب تصمیم دارم تند بخونم. فردا تمومش میکنم بالاخره و خدایی نشستم پاش چیزی که این چند وقته اصلا نداشتم. زبانم خوندم دیگه بقیه کارام مونده که الان برم حموم بعدش اگه وقت شذ چون پسر دایی بابام دعوتمون کرد خونشون یهویی شد نمیدونم چرا. اهان برای این که اون شب که رفتیم خونه دایی بابام اینا نبودن واسه همین بود. بگذریم خبر دست اول دیگه ای ندارم و همچنانم نمیتونم عکس بذارم
 
دوست دارم بیشتر کتاب بخونم و بیشتر گیتار تمرین کنم . حتی حالا دلم میخواد برگردم و دوباره یه سری از کتاب‌های درسیمو بخونم . چون وقتی تو محیط کار قرار میگیری میفهمی کدوم یکی از اون درس‌ها واقعا لازم و کاربردی بود و کدومش مزخرف و حاشیه.بگذریم،میخواستم بگم این روزا خیلی دلم میخواد که بیشتر به هنر و ادبیات مشغول باشم چون کاملا احساس نیاز کردم بهشون و فهمیدم که چقدر واسه ادامه دادن بهشون نیاز دارم . اما دائم شیفتم و زمان‌هایی که خونه‌م اونقد خ
متن ترانه آرمین آراد به نام عطر موی خیس

میزنه دلم باز به هوات بیرونزده نم بارون رو‌ تن تهرونعطر موی خیست وای شهر و پر کرده وبگو دلمو میخوای بگو باش راه میایمن مست شراب دست ساز نگاتممن دیوونه ی اون چشمای سربرانممن نفس ندارم تو هوام نباشیعمرا اگه بذارم از دل من جدا شیلابلای موهات دست منه شونهعشق تو جنونه دلم یه دیوونهرنگ ناز چشمات تیره و روشنچیکارنکردی تو با دل منمن مست شراب دست ساز نگاتممن دیوونه ی اون چشمای سربرانممن نفس ندارم تو هوام نباش
سلام خدمت همه ی دوستان عزیزم . چند وقتی وارد حوزه وب مستری شدم .
برای یه وب مستر به روز بودن خیلی مهمه و  خواندن مطالب جدید در این حوزه یکی از نیازهای اساسی این فضا است.
چون خودم برای پیدا کردن مطالب خیلی اذیت می شدم و گاهی برای خوندن یه مطلب جدید روزها یا هفته ها دنبال منبع خوب و آموزشی بودم اما همه جا یا پولی بود یا رایگان ها ارزش محتوایی خوبی نداشت. از طرفی می ترسیدم که از هر منبعی بخونم و یا پول پرداخت کنم و مطالب تکراری بخونم. برای همین تصمیم
♫♫
داره میسوزه دلم واسه خودم اخ منه بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره ی… پر نورمی آخ همه جونمی تو 
♫   ♫   ♫   ♫
♫   ♫  NITROMUSIC.IR  ♫   ♫
♫   ♫   ♫   ♫
همه ی درارو بستم کسیو جاتو نذارمبیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهرکی میپرسه میگم مرده برام این طرافا نیستمیدونی تو دل وا مونده ام … این خبرا نیست همه ی درارو بستم
♫♫
دانلود آهنگ دیونه مغرور ازعلی یاسینی
از ساعت سه این طورا بیدارم. روزه نمیگیرم با این حال نشستم سر میز با مامان اینا و هنوز شروع نکردم به کار کردن. بیا شرط ببندیم تا ساعت چند بیدار میمونمو کار میکنم. یعنی میشه خوابم نگیره و یه کله کار کنم؟باید یه برنامه برای عکاسیمم بذارم. هی نمیشه پشت گوش میندازم نه فقط عکاسی رو که کارای دیگه جز کتاب خوندن رو هم. دیروزم فقط کتاب خوندم خب درست نیست دیگه باید برای بقیه هم وقت بذارم. میدونم این روزا بیشتر از روزمرگی ها مینویسم. شاید چون بیشتر کتاب میخ
*بزنید روی عکس بزرگ شه
این منم 4سال پیش، متاسفانه از همون زمان بار علمی پستام کم بودو خب شیوه فکریم تغییری نکرده مثلا الان دوست دارم دانشگاه نرم:)
*حقیقتا نمیدونم اون زمان اتفاق خوب هم بهم نزدیک میشده یانه،هرچی فکر میکنم یادم نمیاد
حقیقتا میخواستم ادرس بذارم یا اینکه یه اسکرین شات کلی بذارم اینجا از پستام ولی دیدم ابروم مهم تره و این خزعبلات چیه://///
(حالا انگار الان روزانه دوتا پست اکتشافی میذارم)
برای یکشنبه آینده وقت مشاوره گرفتم.
هم اون هم خودم خیلی عجله داشتیم که زودتر جور بشه ولی اون سه شنبه نمیتونست بیاد و افتاد هفته بعد. از این که عجله رو توش میبینم خوشم میاد. معمولا با آدمای خون سرد مثل خودم برخورد میکردم همیشه.
+هنوز برام عجیبه. چرا آدم باید تو خواستگاری انقدر درباره مقالات چاپ شده و مفاخرش حرف بزنه:/ و بدتر اینکه چرا باید بپرسه شما چند تا مقاله دارید؟ 
ذهن رشته های مهندسی انگار خط کشی شده س!! واقعا اکثرا ی مدل خاصی ان!
ول بده بابا
* دیدم همیشه هر پستی که میذارم یک غم و اندوه و گلایه‌ای توش هس، شرمم اومد که الان که حالم خوبه پست نذارم؛)
* همین دیگه.. حالم خوبه:))
* به یکی از چیزای کوچیکی که خیلی وقت بود میخواستم رسیدم. حالم خیلی خوب شد چون با تمام کوچیکیش،
انقد حسو حال خوب داشت که تونست همه‌ی حال بدی رو که طی 8 ساعت گذشته گریبان‌گیرم شده بود و هیچجوره دست از سرم برنمیداشت رو بشوره ببره:))
* البته که قسمتیش رو مدیون داداشمم که استارتشو برام زد و بعد ازون همونی که این کار کوچیک ا
حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
حواسم باشه به آدمای اطرافم زیاد دل نبندم...آدم ها همیشه فقط اولش خوبن...حواسم باشه معمولا آدم هایی که اولویتشون تو زندگی "خودشون" هستن و حرف کسی براشون اهمیت نداره موفق ترن...حواسم باشه همه برنامه هام و حرفام رو به هر کسی نگم...حواسم باشه به ظاهر کسی اعتماد نکنم،حواسم باشه اون چیزی که آدما جلوم نشون میدن با اون چیزی که پشت سرم هستن خیلی فرق میکنه...حواسم باشه حرف ها و اخلاق های گند یه عده روم هیچ تاثیری نذاره و راه خودم رو برم...حواسم باشه از یه ج
سلام خدمت همه ی دوستان عزیزم . چند وقتی وارد حوزه آموزش زبان و اصول زبان شناسی شدم .
 
برای یه متخصص به روز بودن خیلی مهمه و  خواندن مطالب جدید در این حوزه یکی از نیازهای اساسی این فضا است.
چون خودم برای پیدا کردن مطالب خیلی اذیت می شدم و گاهی برای خوندن یه مطلب جدید روزها یا هفته ها دنبال منبع خوب و آموزشی بودم اما همه جا یا پولی بود یا رایگان ها ارزش محتوایی خوبی نداشت. از طرفی می ترسیدم که از هر منبعی بخونم و یا پول پرداخت کنم و مطالب تکراری ب
می دونی بعضی اوقات خوبه که آدم به خودش بگه:من فقط یه بار زندگی می کنم خب همونجوری باشم یا زندگی کنم که دوس دارم.اگه واقعا چیزی رو از صمیم قلب دوس دارم براش بجنگم.
چند روز پیش که با خانواده مشهد بودم به خاله م گفتم:خاله، مامان با اینکه من دوباره چادر سر کنم موافق نیست می گه باید همه جا چادر سر کنی نه فقط تو خیابون چون نامحرم های تو خیابون فقط نامحرم نیستن وقتی خونه هم که می یان یا هر جای دیگه همون نامحرم ها هستن پس اگه می خوای چادر سر کنی همه جا بای
♫♫
داره میسوزه دلم واسه خودم اخ منه بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره ی… پر نورمی آخ همه جونمی تو 
♫   ♫   ♫   ♫
♫   ♫  NITROMUSIC.IR  ♫   ♫
♫   ♫   ♫   ♫
همه ی درارو بستم کسیو جاتو نذارمبیا بی معرفتم تو یه دری وا کن برا منهرکی میپرسه میگم مرده برام این طرافا نیستمیدونی تو دل وا مونده ام … این خبرا نیست همه ی درارو بستم
♫♫
دانلود آهنگ دیونه مغرور ازعلی یاسینی
دانلود آهنگ علی یاسینی اسم تو چی داره
 دانلود آهنگ جدید علی یاسینی به نام اسم تو چی داره
ترانه, موزیک و تنظیم: علی یاسینی
سوپرایز از علی یاسینی برای شما کاربران موزیک جاز ترانه اسم تو چی داره با متن و بهترین کیفیت
Download New Song By : Ali Yasini – Esme To Chi Dare With Text And Direct Links In JazzMusic
متن آهنگ اسم تو چی داره علی یاسینی
داره میسوزه دلم واسه خودم آخ من بیچارههنوز اسمت میاد میلرزه دلم اسم تو چی دارهآخه دیوونه مغرورمی ستاره پرنورمی آخ همه جونمی توهمه ی درارو بستم
این چند روز که اینترنت نبود هییی میخواستم وبلاگ بلاگفام پست بذارم اونم بسته شده بود بعد بیان کار میکرد و بعلت اینکه رمزمو یاد م رفته بود و حتی نام کاربریمو 120 بار تلاش کردم گوگل هم فیلتر بود حتی اینجارو یکم باید سروسامون بدم شاید دوباره قطع بشه کلا :/ 
احساس خشم زیادی نسبت به یه نفر دارم، چند دور ماجرا رو با خودم دوره کردم، همچنان نمی‌دونم کی مقصره؟ اصلا شاید مقصری وجود نداشته باشه واقعاهمش می‌خوام دنبال مقصر نباشم
ولی وقتی عواقب کارش احساس و زندگی ام رو تحت تاثیر قرار داده ، هر چند کم!! عصبانی می‌شم
دوست دارم نسبت به قضیه بی تفاوت باشم تا اینقدر در عذاب نباشم.. دوست دارم خودم رو جای طرف بذارم و بهش حق! بدم..
یه مدت دعا می‌کردم که آروم شم ، بعد یه مدت خشمم غلبه کرد و پر شدم از نفرت..
می‌خوام ب
امروز چقدر هوا خوبه امروز چقدر من خوش حالم امروز چقدر زیبا میبینم و چقدر خوشتیپم توی این پیرهن آبی
امروز چقدر راحت از چشمای دخترا به دلشون مهمون میشم
امروز چقدر حال دلم سنگی و آبشاریه و چقدر جادوی عجیبی اطرافم داره
امروز چقدر عاشق هست و چقدر بعد از ظهر مثل بهشت آبیه
امروز همه میخندن و همه میمیرن واسه دیدن هم
امروز کارمو میکنم و چقدر باهاش حال میکنم 
امروز پاهامو میذارم توی آب و چقدر غزل توی سرمه
امروز چقدر خوبه ولی باید گذاشتشو رفت چون اومد
چند وقت قبل مامان یکی از بچه‌ها تو گروه مامانا بچه‌ها رو برای تولد پسرش دعوت کرد و منم اصلا فکر نمی کردم که به خاطر اصول و قواعدم بتونم بذارم پسرک تو جشنشون شرکت کنه!
ولی خب وقتی فکرهامو کردم به این نتیجه رسیدم که خوبه بذارم این تجربه رو تو زندگی کودکیش داشته باشه. :)
و طبیعتا نمیشد اجازه بدم بدون بررسی‌های لازم و شناخت من بره خونه کسی.
لذا سوالات اولیه رو پیامکی از مامان بچه پرسیدم و وقتی جوابهای مناسبی گرفتم گفتم منم چند دقیقه‌ای میام تو مج
انقده اتفاقای جورواجور افتاده من نمیدونم اصلا چی بگم!شاید یه روزی سر فرصت بشینم اساسی بنویسم یه رمز گنده هم بذارم روی پست که مبادا ابرو و شرفم با خاک یکی شه :))))
ا.م و کلی ماجرای دیگه.
اومدم فقط بنویسم پیرتر شدم دیدین؟هجده سالگی جذابه؟فکر نمیکنم.
اتفاق برای تعریف کردن زیاده،اما راستش رو بخواید بدنم به حالت کارخونه برگشته و دوباره دوستان میتونن منو پانکو صدا بزنن،و چقدر خوشحالم که دیگه مجبور نیستم آلارم ساعت رو بذارم برای 6 صبح و با دیدن اون علامته که اعلام میکنه ring in 7 hours ناله کنان به تخت نمیرم.
به طور میانگین بخوایم حساب کنیم،از شنبه ی بعد کنکور تا الان،از 24 ساعت شبانه روز من شاید 6 الی 7 ساعت بیدار باشم،بقیشو خوابم. 
اون وقتایی هم که بیدارم گیج خوابم:)))
هیچ برنامه ی خاصی فعلا برای گذر
    یه بار هم میخواستم یه عکسی رو از گوشیم به دوستم نشون بدم، عکس روز تولدم رو هم دید. کلی از کیک و گُلی که میم زحمتش رو کشیده بود تعریف کرد. گویا فکر نمیکرد من خیلی گل هدیه بگیرم و یا مثلا کسی غافلگیرم کنه. ازم پرسید: خب چرا این عکسا رو نمیذاری اینستاگرام؟ گفتم: خب چرا باید بذارم؟
و اینطوری هر دو به فکر فرو رفتیم.
 
تنها نشدم. خسته هم کلاً نبودم. فقط زیر چند خروار دلتنگی گیر افتادم. فکر کردم. مهستی گوش دادم. فکر کنم نتیجه داد. شایدم بدتر شد. باید یه تایمی بذارم برای تخلیه شدن از این انبوه فکر. امروز هومان حرف قشنگی زد: انقد سرمون شلوغه و بدبختیم که وقت به‌گا رفتن هم نداریم.
عکس پایین عکس یکی از روزهای پاییز پارسال بود که میرفتم کتابخونه..الان که نمیرم خیلی خیلی دلتنگ اونجام چون پناهگاه همیشگی من بود ...دلم برای سوفی تلاشگر ..جدی و هدفمند تنگ شده..نباید بذارم این روند ادامه پیدا کنه..روزای خوب تو راهن..مطمئنم
من خوبم، کار هم... ولی به قول الف نباید تو این مرحله ساکن بشم و اهدافااصلیم رورکنار بذارم چون اگه بمونم و به همین قانع بشم، دو سال بعد این کار دیگه راضیم نمیکنه...باید به این آرامش نسبی به چشم یه پلتفرم نگاه کنم برای صعود بعدیم. دارم براش تلاش میکنم.
چیزی ندارم بذارم...
(البته هانیه زحمتشو کشید...گوماووو هانی)
.
.
ولی میتونم بگم این شش سالی که اهاشون بودم از بهتریییییییییییییییین
سالهاااااااااااااااااااااااااای
 زندگییییییییییییییییییییییییییییییییییم بووووووووووووووود...
.
.
عاشقشونم و فداشون میشم...
و همینطور عاشق آرمیای باحالیم که همیشه پیش همدیگه ان...
به خصوص خواهریای گلمممممممممممم
.
. فدا همه اتون..
^(*)^
یادتون باشه تو وبلاگ قبلیم قسمت آشپزی داشتم...
فیلم داشتم...
کتاب داشتم...
نمیدونم تو این جدیده چرا حوصله نمیکنم بذارم :/ 
ولی از امروز به بعد قول میدم بذارم :) 
امروز ظهر نهار قلیه ماهی خوردم...
البته دست پخت من نبود ؛ دست پخت کارخونه بود :))) انصافا هم بد نبود :)))
احتمالا اولین مقصدم بعد از تموم شدن عمومی به صورت موقت جنوبه ! بس که من عاشق غذاهاشونم :))) 
یکی از بلاگر ها ازم خواسته بود نحوه ی سرخ کردن بادمجون با روغن خیلی کم رو آموزش بدم...
روش های زیادی
چند روزه دلشکسته هستم 
دلم میخواد برم پیش یک مشاور ولی از هزینه هاش میترسم کاش یه آدم منصف پیدا بشه بتونه راهنماییم کنه. 
من و همسرم با عشق ازدواج کردیم ولی الان نسبت به هم سرد شدیم .دیشب حتی دوست نداشتم بغلم کنه . چقدر بده چرا من نمی تونم دوسش داشته باشم . کاش بتونم دوباره پر از عشق باشم بتونم با عشق برای همسرم و بچه هام غذا درست کنم برنامه تفریح بذارم برنامه سفر و گردش بذارم . فکر میکنم اینکه مربی پسرم گفت فعلا برای آزمون سنجش آماده نیست در روح
مثل خری شدم که تو گِل گیر کرده. یا شاید شبیه کسی که افتاده توی باتلاق. 
دست و پا بزنم زودتر خفه میشم. دست و پا نزنم، کمی دیرتر. در هر صورت خفه شدنم قطعی هست.
دیگه نه فیلم و سریالی منو سرگرم میکنه و نه آهنگی منو شاد.
این روزها فقط نفس میکشم. جسته گریخته یه غذایی میخورم و عصرها راه میرم.
همین و بس. 
حتی حوصله نگاه کردن به اطرافم رو ندارم چه برسه به اینکه بخوام با کسی حرف بزنم.
حتی حال و حوصله ندارم به کسانی که اونها رو دنبال کردم سر بزنم و کامنتی بذارم.
با آرام بخش های دیشب راحت خوابیدم
صبح هم که بیدار شدم گفتم میخوام تنها باشم و اومدم تو اتاق و در و بستم
آهنگ دریامسیح و پلی کردم زدم رو پخش خودکار سه ساعت تکرار شد...
بیا و این پخش و پلارو تو جمعش کن
برای اولین بار تو تاریخ فعالیت مجازیم عکسم و گذاشتم پروفایل اینستام☺
هنوزم از کاری که کردم مطمئن نیستم و توجیحی براش ندارم
فقط میخواستم یکی از مرزهام و بشکنم
و اون مرز این بود که عکسم و هیچ جا نذارم!
تا الان هم نه قرص خوردم نه چیزی
البته صبح که بیدار
احتمالا دیگه ننویسم.اگه بنویسم هم فقط برای خودم مینویسم.فقط کسی اطلاع داره چجوری کلا واسه وبم رمز بذارم؟
+اینستا هستم البته.اگه دوست داشتید آی دیتونو بدین فالوتون کنم.البته با عرض شرمندگی آی دی های فیک طور و بدون پروفایل یا پروفایل گل و بلبل رو نمیشه.مرسی
 
درحالیکه از سه جا برای کار دارم کشیده میشم و به هر طریقی سعی میکنن جذبم کنن تا دائم پیششون کار کنم و حمالی مو بیش از پیش براشون انجام بدم ، ته ته دلم میگم گور بابای همه تون. من این زندگی رو نمیخوام. جای من تو خونه خودمه. ور دل مردی که زندگیمونو بسازیم. 
من دلم میخواد یه بچه جلو روم باشه و باهاش بازی کنم و یکی دیگه تو شکمم تا با تکون خودناش آرامش بگیرم و مطمئن بشم وجودم تو این دنیا لازم و ضروریه و محکم تر زندگی کنم.دلم میخواد برای بچه خودم برنامه
همیشه، دقیقا توی اوج امتحانا که الان باشه؛ با خودم میگم بذار امتحانا تموم شه تا این تابستونو بترکونم. کلی با خودم قرار میذارم که کارای خفن کنم و آخرش هم دقیقا هیچ کاری جز یه کم خوابیدن بیشتر و کتاب خوندن انجام نمیدم :| امسال یه لیست از کارایی (یا بهتره بگم فانتزیایی) که میخوام انجام بدم درست کردم. ببینیم خدا کمک میکنه این دفعه انجامشون بدم یا نه :))
۱- عصر روز تعطیلی مدرسه، دست خودمو بگیرمو ببرم شهر کتاب و همه ی پولمو کتاب بخرم D: این کارو روز تعطی
نمیدونم چرا تازگی هرچی توی وبلاگ مینویسم (دقیقا هرچی حتی اگه یه سلام کرده باشم) یه عده بهشون برمیخوره و میان خصوصی و عمومی، مودبانه و غیر مودبانه بهم بد و بیراه میگن!
واقعا چه بلایی سر اعصابا اومده؟ به خودتون مسلط باشید مردم!
سلام من بعد از این پست چند تصویر مربوط به گیم میکر استودیو 2 میذارم که توضیحاتش داخل عکس هست.
سعی می کنم روزی یه عکس بذارم.
من این عکسارو از راهنمای خود گیم میکر استودیو 2 کش رفتم و ترجمه کردم.
اگه سوالی در مورد تصاویر دارین بپرسید.
یه فیلم از دیوید بکهام هست
داره نون می کشه ته بشقابش
 
فرستادمش واسه دوستام
تا کم به من گیر بدن که ته بشقابو در آوردی
بهم میگن جلو پسرا غذا نخور آبرومونو می بری :/
 
یکی از چیزایی که به شدت ازش متنفرم اینه که غذا حروم کنم
تا حد ترکیدن سعی میکنم چیزی ته بشقابم نمونه
حتی یه دونه برنج
بعد بابت همینم تو سلف همیشه سوژه بقیه م
ولی به شخمم وار همچنان به در اوردن ته بشقابم ادامه میدم
از وقتی که چند سال پیش یه همچین چیزی خوندم تصمیم گرفتم تا جایی که میتون
می خواستم خیلی صاف و صادق باهاتون حرف بزنم. من یه دختر ۲۰ ساله سال دوم کارشناسی هستم، یه عادت بدی دارم و اون عادت من بدگویی هست، بدگویی این جوری نیست که بد همه رو بگم ولی پشت سر اکثرا کسانی که احساس کنم موفق تر هستن یا جایگاه بهتری دارن غیبت می کنم، اونم خودآگاه نیست، وقتی حرصم در بیاد یا به هر حال احساس حسادت امکان داره تو هر فردی بوجود بیاد کلمات ناخوآدگاه از دهنم خارج میشه، جوری که بعدا از گفته خودم پشیمون میشم.
بد گویی هم منظورم تهمت و افتر
سلام دوستان عزیز
دختری هستم که تازگی ها ۲۰ ساله شدم، بجز ماکارونی و برنج هیچ غذایی بلد نیستم درست کنم یعنی تمرین نکردم در حالی که ۲ تا از دوستام با اینکه یکی شون هم از من کوچیکتره بهترین غذا ها رو درست میکنن، ولی من راستش اصلا سعی نکردم و وقت نذاشتم.
از غذایی که مامانم آماده کرده خوردم و درس خوندم!!! ولی خب ماکارونی هم خداییش حرف نداره یعنی استعدادم خوبه، حالا سوالم از خانم ها اینه که شما قبل ازدواج تون آشپزی بلد بودین یا وقتی ازدواج کردید به م
خواب بودم تو آکواریوم. خواب و بیدار. کلاس تعطیل شد بچه‌ها اومدن. سر و صدا. جیغ. داد و بیداد. نگار گفت بچه‌ها آروم باشین صبا خوابه. چه نقطه‌ی طلایی‌ای توی رفاقتمون بود.
پ.ن عصر روی صندلی‌های داغ پل نشسته بودیم و تو یه جنگ فیزیکی نگار با زانو کوبید تو سینم. نمی‌دونم کدومو بذارم طلایی‌ترین :))))
الان، بعد از خوندن چند تا پست(!)، به این نتیجه رسیدم که بیام یه هدف برای خودم بذارم؛
اینکه سعی کنم، حالا که دوستش دارم و اونم این همه خوبه، کمتر دعوا کنیم :|
میدونم خیلی لوسه. ولی خب فکر میکنم خیلی الکی به هم میریزم بعضی وقتا و الکی دعوا راه میندازم.
جالبه! یه حسی بهم می گفت امروز قراره بالاخره اینجا پست بذارم! تاریخ آخرین نوشته ام رو نگاه کردم و دیدم که دقیقا 4 ماه گذشته از اون روز. 
یه چیزی بهم بگین لطفا. کتابی، موسیقی ای، فیلم یا سریالی،نقاشی ای هرچیزی که فکر می کنید زیباست برام بفرستید لطفا. نیاز دارم به چیزای تازه:)
باید منظره سیاه قلمم رو درست کنم.
بکگراند کار خودکارم رو تموم کنم.
اون یکی کار خودکارم رو تموم کنم.
یه طرح جدید بکشم.
آلبومم رو اتیکت بزنم.
همه نقاشیارو بذارم توی آلبوم ( اگه چیزی رو گم نکرده باشم).
دیگه یادم نمیاد چی مونده...
اگه کسی برنامه امروز عصرمو به هم نزنه، عصر شلوغی دارم.
قبلن واسم بیان یه جوری بود....
یه وبلاگ مسخره!
توی بلاگ بیان نه میشد کد جاوااسکریپت بذارم...
نه میشد فیلم آنلاین یا موزیک پخش شه...
و نه میشد کد تغییر شکل موس یا باران حباب یا قلب بذارم...
فک میکردم یکی از مسخره ترین سیستم های وبلاگ نویسی بلاگ بیان هست...
بزرگ و بزرگ تر شدم... شروع کردم به یاد گرفتن html و css تا بتونم خودم قالب بلاگفای خودم رو تغییر بدم...
وقتی داشتم یاد میگرفتم یه مطلبی توجه منو جلب کرد!
نوشته بود: جاوااسکریپت... نابودگر پنهان
خلاصه اینکه
 
We never got the timing right,
I shot him down and he did the same to me.
 
جملات زیبا رو دارم جمع آوری میکنم.
 
حقیقتش نمیدونم چرا تا این چنین جمله هایی رو میبینم سریع مینویسم.
 
انگار یه چیزی گوشه ذهنمه، که حتی نمیدونم چی هست و از کجا میاد.
 
ولی انگار یه تیکه هست توی زندگی من که هنوز دنبال اینم که اون قطعه، اون تیکه رو پیدا کنم و بذارم سر جاش.
امروز صبح داشتم کانالای ادیتمو چک میکردم.. این ادیتو دیدم.. سادست ولی آرامش بخشه 
امیدوارم دوستش داشته باشین.. سری بعد هم چند تا ادیت میذارم، نظرتون رو بهم بگین. اگه دوست داشتین سعی میکنم هفته ای یه دونه یا دو تا از این ادیتا واستون بذارم
ادامه مطلب
یه چند روزیه عذاب وجدان گرفتم که چرا انقدر پست های به درد نخور و به اصطلاح زرد تو وبلاگ منتشر میکنم، چرا پست هام جنبۀ آگاهی و اعتقادی و معرفتی نداره!؟ خیلی اذیتم میکنه! از اون طرف جالبه که این پست های زرد هم طرفدار دارن!از این به بعد سعی میکنم حق وبلاگ نویسی رو درست ادا کنم! به نظر شما پست های قبلی رو پاک کنم یا بذارم بمونه!؟
دلم برا خواننده خاموش بودن تنگ شده؛ دلم می خواد یه وب تازه بخونم بدون اینکه بخوام کامنتی بذارم و حرفی بزنم؛ بخونم و بخونم و بخونم...
یه سلامی هم بکنم به خواننده های خاموشم :) درسته من تا حدی درکتون می کنم ولی نمی خواید روشن بشید آیا؟!
دوختن لباس جدید وبلاگم زمان زیادی برد. فرق زیادی با لباس قبلی اش ندارد اما هر چه سعی کردم نتوانستم خودم را راضی کنم برایش بکگراند بذارم یا طرح دیگری را انتخاب کنم. اما با تمام سادگی اش دوستش دارم و امیدوارم شما هم دوستش داشته باشید.
اگرچه دل به کسی داد،جان ماست هنوز           به جان او که دلم بر سرِ وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد                  نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
به راز گفتم با دل،ز خاطرش بگذار                            جواب داد فلانی ازان ماست هنوز
چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد                به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست                  وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
بتا تو روی ز من برمتاب و دستم گیر             
(همونطور ک میدونید لایو ویکوک بود و برای روز والدین گل میخک درست کردن ‌)
آه میخک ㅠㅠ
نتونستم زیاد با آرمی ها حرف بزنم ㅠㅠㅠㅠ
بهتره دفه دیگ چیزی درست نکنیم...
فکر میکنم بزودی باید لایو بذارم... میبینمتون!!! 


دیگ حواستون باشه، میخواد بیاد لایو ❤️
آرلیانو بالاخره خودش برای بلاگش لباس دوخت، ساده‌ترین لباسی که می‌تونست بدوزه و تن کنه، چیزی که همیشه دوست داشت، برا آرلیانو که حظ بصر داره، خیلی هم دوستش داره، ملتو نمیدونه.
 
* ولی واقعا سعی کردم به چشم‌های مخاطب احترام بذارم، اندازه ها، رنگ‌ها، بی‌رنگی‌ها، خلوتی‌ها + چشم‌های رمدیوس رو هم می‌بوسم. 
سلام بچه ها خوبید؟
اقا میخوام یه تغییراتی ایجاد کنم:)اسم وبلاگمو اینا رو میخوام سفید برفی بذارم و کلا تم رو تو اون حالت ببرم
حالا چرا سفید برفی؟
چون جدیدا همه بهم میگن سفید برفی 
چون هم موهامو کوتاه کردم هم نمیدونم چرا اینقدر سفید شدم:/
نظرتون چیه؟؟
سلام اول از همه برای کنکوریامون آرزوی رسیدن به خواسته هاشون رو دارمدومندش منم رسما پشت کنکوری شدم
سومندش من همون ماه گیسویی هستم که بودم =) اگه منو یادتونه که دمتون گرم اگه هم یادتون نیست بازم دمتون گرم
چهارمندش کامپیوترم به نت دسترسی نداره برا همین قالب خوشگل موشگل نمی تونم بذارم
با عرض سلام به دوستان 
باتوجه به امتحانات یه چند وقتی نبودم و وقت نمی شد پیام بذارم انشا... وقت بیشتری داشته باشم.
ساده زیست ترین رییس جمهور دنیا را بشناسید !!
رییس جمهور سابق اوروگوئه در یک مزرعه ی قدیمی متعلق به همسرش زندگی می کند و تقریبا تمام دست مزدش را به نیاز مندان می بخشد.
اولین دادخواست سال ۹۹ رو مینویسم....
البته تا شب...چون الان به شدددت خوابم میاد!
خوابم میاد...و بابا دوباره شده استاد شائولین...
میگه باید از حفظ بگی پرونده به کدوم ماده ها میخوره...
و من فقط ماده ۱۹۰ یادمه...!
امروز از اون‌روزاس که ممکنه تاشب هزار تا پست بذارم...و فردا همشو پاک کنم!
دلم میخواد بگم هیچوقت میاید به کسی که میخواد کنکور بده بگید خب شاید اینو قبول نشدی برو یه آزمون دیگه ام ثبت نام کن و برای اونم بخون؟من وقتی قراره که برای حوزه بخونم آزمون بدم، چون بهش علاقه دارم نهایت تلاش و وقتم رو روش میذارم و اصلا به قبول نشدن فکر هم نمیکنم.اما وقتی شما اینجوری صحبت میکنید و دائم انرژی و حس منفی میدید که "اگر نشد، اگر نشد.." با سابقه ای که از خودم دارم میدونم که با این حس های منفی اطرافم هیچکدوم رو قبول نمیشم.من اگر قرار باشه
مردم دسته دسته میریزن تو داروخونه ها و ویتامین های سی و دی میخرن  میدونی این یکی به نظرم واقعا تقصیر حکومته اگه بجای اینکه کرونارو خاله بازی نشون بده و از همه ی توانش مثل همیشه برای زیر سوال بردن ماهیت مشکل استفاده کنه یکم اگاه سازی کنه اگه محض رضای خدا یکم از عقلش کمک بگیره ما اینهمه از هرماجرایی یه فاجعه ی بشری نداریم -_-

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دکتر سید مهدی مصطفوی